صفحه 1 از 1

داستان جالب و واقعی کارل استوارت

ارسال شده: یک‌شنبه 8 بهمن 1396, 7:50 pm
توسط mbs
تصویر

پسری برای پیدا کردن کار از خانه به راه افتاده و به یکی از فروشگاههای بزرگ که همه چیز میفروشند رفت… مدیر فروشگاه به او گفت: یک روز فرصت داری تا به طور آزمایشی کار کرده و در پایان روز با توجه به نتیجه کار در مورد استخدام تو تصمیم میگیرم. در پایان اولین روز کاری مدیر به سراغ پسر رفت و از او پرسید که چند مشتری داشته است؟

- پسر پاسخ داد که یک مشتری!

- مدیر با ناراحتی گفت: تنها یک مشتری…؟ بی تجربه ترین متقاضیان کار در اینجا حدقل ۱۰ تا ۲۰ فروش در روز دارند. حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است ؟

- پسر گفت: ۱۳۴,۹۹۹٫۵۰ دلار

- مدیر فریاد کشید: ۱۳۴,۹۹۹٫۵۰ دلار ؟ 😟

- مگه چی فروختی؟

- پسر گفت: اول یک قلاب ماهیگیری کوچک فروختم، بعد یک قلاب ماهیگیری بزرگ، بعد یک چوب ماهیگیری گرافیت به همراه یک چرخ ماهیگیری ۴ بلبرینگه. بعد پرسیدم کجا میرید ماهیگیری؟
گفت: خلیج پشتی من هم گفتم پس به قایق هم احتیاج دارید و یک قایق توربوی دو موتوره به او فروختم! بعد پرسیدم ماشینتان چیست و آیا میتواند این قایق را بکشد؟
که گفت: هوندا سیویک. من هم یک بلیزر دبلیو دی۴ به او پیشنهاد دادم که او هم خرید...

- مدیر میگه اون اومده بود قلاب ماهیگیری بخره تو بهش قایق و بلیزر فروختی؟

- میگه نه، اومده بود قرص سردرد بخره من بهش پیشنهاد کردم بره ماهیگیری برای سردردش خوبه!

و اين سرنوشت انسانهای بزرگ و نابغه است.

"کارل استوارت"
صاحب بزرگترين هایپر مارکتهای بزرگ دنیا



ارسالی توسط همکار و دوست خوبم مهدی.بهر