يکي از سناتورهاي معروف آمريکا، درست هنگامي که از درب سنا خارج شد، با يک اتومبيل تصادف کرد و در دم کشته شد.
روح او در بالا به دروازه هاي بهشت رسيد و سن پيتر از او استقبال کرد. «خيلي خوش آمديد. اين خيلي جالبه. چون ما به ندرت سياستمداران بلند پايه و مقامات رو دم دروازه هاي بهشت ملاقات مي کنيم. به هر شما هم درک مي کنيد که راه دادن شما به بهشت تصميم ساده اي نيست»
سناتور گفت «مشکلي نيست. شما من را راه بده، من خودم بقيه اش رو حل مي کنم»
سن پيتر گفت «اما در نامهء اعمال شما دستور ديگري ثبت شده، شما بايستي ابتدا يک روز در جهنم و سپس يک روز در بهشت زندگي کنيد. آنگاه خودتان بين بهشت و جهنم يکي را انتخاب کنيد»
سناتور گفت «اشکال نداره. من همين الان تصميمم را گرفته ام. ميخواهم به جهنم بروم»
سن پيتر گفت «مي فهمم.. به هر حال ما دستور داريم. ماموريم و معذور»
و سپس او را سوار آسانسور کرد و به پايين رفتند. پايين ... پايين... پايين... تا اينکه به جهنم رسيدند.
در آسانسور که باز شد، سناتور با منظرهء جالبي روبرو شد. زمين چمن بسيار سرسبزي که وسط آن يک زمين بازي گلف بود و در کنار آن يک ساختمان بسيار بزرگ و مجلل. در کنار ساختمان هم بسياري از دوستان قديمي سناتور منتظر او بودند و براي استفبال به سوي او دويدند. آنها او را دوره کردند و با شادي و خنده فراوان از خاطرات روزهاي زندگي قبلي تعريف کردند. سپس براي بازي بسيار مهيجي به زمين گلف رفتند و حسابي سرگرم شدند. همزمان با غروب آفتاب هم همگي به کافهء کنار زمين گلف رفتند و شام بسيار مجللي از اردک و بره کباب شده و نوشيدني هاي گرانبها صرف کردند. شيطان هم در
جمع آنها حاضر شد و همراه با دختران زيبا رقص گرم و لذت بخشي داشتند.
به سناتور آنقدر خوش گذشت که واقعاً نفهميد يک روز او چطور گذشت. راس بيست و چهار ساعت، سن پيتر به دنبال او آمد و او را تا بهشت اسکورت کرد. در بهشت هم سناتور با جمعي از افراد خوش خلق و خونگرم آشنا شد، به کنسرت هاي موسيقي رفتند و ديدارهاي زيادي هم داشتند. سناتور آنقدر خوش گذرانده بود که واقعا نفهميد که روز دوم هم چگونه گذشت.
بعد از پايان روز دوم، سن پيتر به دنبال او آمد و از او پرسيد که آيا تصميمش را گرفته؟
سناتور گفت «خوب راستش من در اين مورد خيلي فکر کردم. حالا که فکر مي کنم مي بينم بين بهشت و جهنم من جهنم را ترجيح مي دهم»
بدون هيچ کلامي، سن پيتر او را سوار آسانسور کرد و آن پايين تحويل شيطان داد. وقتي وارد جهنم شدند، اينبار سناتور بياباني خشک و بي آب و علف را ديد، پر از آتش و سختي هاي فراوان. دوستاني که ديروز از او استقبال کردند هم عبوس و خشک، در لباس هاي بسيار مندرس و کثيف بودند. سناتور با تعجب از شيطان پرسيد «انگار آن روز من اينجا منظرهء ديگري ديدم؟ آن سرسبزي ها کو؟ ما شام بسيار خوشمزه اي خورديم؟ زمين گلف؟ ...»
شيطان با خنده جواب داد: «آن روز، روز تبليغات بود...
تبليغات انتخابات
جوك هاي بهداشتي و باحال در اينجا
مدیر انجمن: mbs
پرش به
- تالار اصلی
- ↲ اعلاميه هاي سايت
- ↲ گفتگوي خودموني
- ↲ جالب و دانستني
- ↲ متفرقه
- ↲ سخنان گهربار
- ↲ اطلاعات
- كامپيوتر و اينترنت
- ↲ ترفند
- ↲ آموزش
- ↲ اخبار اي تي
- ↲ اينترنت
- ↲ سوالات كامپيوتر و اينترنت
- ↲ معرفی و دانلود بخش کامپیوتر و اینترنت
- ↲ امنیت
- برنامه نويسي
- ↲ VB.NET
- ↲ PHP
- ↲ HTML
- ↲ متفرقه
- موبايل
- ↲ اخبار
- ↲ دانلود برنامه هاي موبايل
- ↲ سوالات موبايل
- ↲ ترفند و كد هاي گوشي
- ↲ آموزش
- ↲ بازی موبایل
- سلامت و بهداشت
- ↲ سلامت و زندگي
- ↲ ورزش
- ↲ آشپزی
- ↲ رستوران
- ↲ خوراکی ها
- ↲ پزشکی
- ↲ زیست و حیات وحش
- ↲ گردشگری
- موسيقي و هنر
- ↲ بحث و تبادل نظر
- ↲ موسيقي
- ↲ هنر
- ↲ مد و فشن
- فيلم و سينما
- ↲ فيلم هاي برتر ايران و جهان
- ↲ انيميشن
- صنعت و بازار كار
- ↲ خودرو و وسایل نقلیه
- ↲ ارز ، طلا و سکه
- ↲ کسب و کار
- آموزش و پرورش
- ↲ زبان انگلیسی
- ↲ معرفی سایتهای آموزشی
- ↲ معرفی اصطلاحات و ضرب المثل
- ↲ معرفی فعل های دو کلمه ای
- ↲ گرامر و دستور زبان
- ↲ زبان پارسی
- اخبار
- ↲ ورزشي
- ↲ اجتماعي
- ↲ حوادث
- ↲ متفرقه
- ↲ اينترنت
- ↲ فناوري
- ↲ اقتصادی
- بازی و سرگرمي
- ↲ بازی های رایانه ای
- ↲ طنز و جوك
- ↲ معما
- ↲ داستان
- ↲ کودکان
- ↲ شعبده بازی
- ↲ کاردستی
- ↲ تست هوش
- تجارت الكترونيك
- ↲ سايت هاي باكس
- ↲ سايت هاي كليكي
- ↲ سايت هاي زير مجموعه
- ↲ بانك هاي الكترونيك
- ↲ سايت هاي كلاهبردار
- ↲ نرم افزار ها
- ↲ سود سهام و فاركس
- ↲ سايت هاي سورف/اتوسورف