داستان جالب و واقعی کارل استوارت
-
- مدیر سایت
- پست: 1289
- تاریخ عضویت: جمعه 28 تیر 1387, 12:00 am
- محل اقامت: يك جاي همين دور و ور
- تماس:
داستان جالب و واقعی کارل استوارت
پسری برای پیدا کردن کار از خانه به راه افتاده و به یکی از فروشگاههای بزرگ که همه چیز میفروشند رفت… مدیر فروشگاه به او گفت: یک روز فرصت داری تا به طور آزمایشی کار کرده و در پایان روز با توجه به نتیجه کار در مورد استخدام تو تصمیم میگیرم. در پایان اولین روز کاری مدیر به سراغ پسر رفت و از او پرسید که چند مشتری داشته است؟
- پسر پاسخ داد که یک مشتری!
- مدیر با ناراحتی گفت: تنها یک مشتری…؟ بی تجربه ترین متقاضیان کار در اینجا حدقل ۱۰ تا ۲۰ فروش در روز دارند. حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است ؟
- پسر گفت: ۱۳۴,۹۹۹٫۵۰ دلار
- مدیر فریاد کشید: ۱۳۴,۹۹۹٫۵۰ دلار ؟
- مگه چی فروختی؟
- پسر گفت: اول یک قلاب ماهیگیری کوچک فروختم، بعد یک قلاب ماهیگیری بزرگ، بعد یک چوب ماهیگیری گرافیت به همراه یک چرخ ماهیگیری ۴ بلبرینگه. بعد پرسیدم کجا میرید ماهیگیری؟
گفت: خلیج پشتی من هم گفتم پس به قایق هم احتیاج دارید و یک قایق توربوی دو موتوره به او فروختم! بعد پرسیدم ماشینتان چیست و آیا میتواند این قایق را بکشد؟
که گفت: هوندا سیویک. من هم یک بلیزر دبلیو دی۴ به او پیشنهاد دادم که او هم خرید...
- مدیر میگه اون اومده بود قلاب ماهیگیری بخره تو بهش قایق و بلیزر فروختی؟
- میگه نه، اومده بود قرص سردرد بخره من بهش پیشنهاد کردم بره ماهیگیری برای سردردش خوبه!
و اين سرنوشت انسانهای بزرگ و نابغه است.
"کارل استوارت"
صاحب بزرگترين هایپر مارکتهای بزرگ دنیا
ارسالی توسط همکار و دوست خوبم مهدی.بهر
تنها فرق بين موفقيت و شکست، نوع نگاه است