صفحه 1 از 1

جملات رایج زبان انگلیسی در مورد ازداواج و خانواده | Marriage and Family

ارسال شده: پنج‌شنبه 7 شهریور 1392, 1:50 pm
توسط mbs
تصویر

جملات رایج زبان انگلیسی، در ازدواج و تشکیل خانواده


ازدواج
1- شنبه عروسی دعوتم.
I have been invited to a wedding on Saturday.

2- چه زوج خوشگلی!
What a beautiful couple!

3- چه لباس عروس قشنگی !
What a beautiful wedding dress!

4- جشن عروسی در هتل برگزار خواهد شد.
The wedding reception is to be held in a hotel.

5- ما می خواهیم عروسی مان در کلیسا برگزار بشود.
We want to have a church wedding.

6- عروس و داماد رفتند دفتر ثبت.
The bride and the groom went to the registry office.

7- فقط اقوام درجه یک در عروسی شرکت داشتند.
The wedding was attended by close family only.

8- مراسم عروسی خوب پیش رفت.
The marriage ceremony went on well.

9- کاش کیک سه طبقه شون را دیده بودی!
I wish you would have seen their three-tiered wedding cake.

10- من برای حفظ ظاهر در عروسی شرکت کردم، ولی برای پذیرایی و شام نماندم.
I put in an appearance at the wedding, but didn’t stay for the reception.

11- او حلقه را دست عروس کرد.
He put the wedding ring on the bride’s finger.

12- انشاء الله سالم و خوشبخت باشند!
May they find health and happiness!

13- ماه عسل تصمیم دارید کجا بروید؟
Where are you going to go for your honey moon?

14- الان ماه عسل هستیم.
We are on honey moon now.

15- همسرت کجاست؟
Where is your spouse?

16- خواهرت ازدواج کرده؟
Is your sister married?

17- آره، زن یک معلم شده است.
Yeah, she is married to a teacher.

18- آنها مشکلات زناشویی دارند.
They are having marital problems.

19- من با روابط پیش از ازدواج مخالفم.
I do not approve of pre-marital relations.

20- با قوم و خویش های شوهرش نمی سازد.
She doesn’t get on very well with her in-laws.

21- بارها به آنها گفته که در زندگی خصوصی او دخالت نکنند.
She has told them many times to stay out of her personal life.

22- به او پیشنهاد ازدواج دادم و او هم پذیرفت.
I proposed to her and she accepted.

23- مریم و رضا دارند نامزد می شوند.
Maryam and Reza are getting engaged.

24- آنها با هم خوشبخت نیستند، بنابراین تصمیم گرفته اند از هم جدا بشوند.
They aren’t happy together, so they have decided to separate.

25- او به خاطر یک مرد دیگر شوهرش را ترک کرد.
She left her husband for another man.

26- او هیچ وقت به من خیانت نکرده است.
She has never been unfaithful to me.

27- من طلاق می خواهم.
I want a divorce.

28- دیشب همسر سابقم را در مهمانی دیدم.
I saw my ex-wife at the party last night.
خانواده
29- چند تا خواهر و برادر داری؟
How many brothers and sisters do you have?

30- خواهر و برادر بزرگتر از خودت هم داری؟
Do you have any elder brother and sister?

31- نه، تک فرزندم.
No, I am an only child.

32- در ناز و نعمت بزرگ شدم.
I was brought up in the lap of luxury.

33- من از یک خانواده اصیل هستم.
I am connected with a noble family.

34- او با تو نسبتی دارد؟
Is he related to you?

35- بله، او از اقوام درو من است؟
Yes, she is a distant relative of mine.

36- او دوست خانوادگی ماست.
He’s a friend of the family.

37- خانواده ام هر کدام یک جایی هستند.
My family is scattered across the country.

38- آیا خانواده ات پر جمعیت/ کم جمعیت است؟
Do you have a large/small family?

39- یک نفر دیگر به زودی به جمع خانواده مان اضافه می شود.
We are going to have an addition to the family soon.

40- پدر بزرگم زنده است، اما مادر بزرگم فوت کرده است.
My grandpa is alive, but my grandma is dead.

41- این عکس برادر بزرگم است.
This is the picture of my eldest brother.

42- اقوام ما آخر هفته می آیند.
We have got the relations coming over the weekend.

43- خانواده همسرم آخر همین هفته سرمان خراب می شوند.
My wife’s family is descending on us this weekend.

44- در خانواده اش همه مردها کچل هستند. فکر می کنم ارثی باشد.
All the man in his family are bald; I suppose it’s hereditary.

45- همه بچه هایش اهل هنر هستند. انگار هنر تو خون آنهاست.
All her children are very artistic; it must run in the family.

46- بچه هایت را خوب بار آورده ای.
You have given your children a good upbringing.

47- بچه بزرگ کردن کار ساده ای نیست.
Bringing up children is never easy.

48- نان آور خانه شما کیست؟
Who is the breadwinner in your family?

49- پدرم دنبال یک کار می گرده که خانواده را تامین کند.
My father is looking for a job to support his family?

50- او به سختی خرج خورد و خوراک و پوشاک خانواده اش را در می آورد.
He can barely feed and clothe his family.

51- او باید یک خانواده بزرگ را نان بدهد.
She has a large family to food.

52- خانواده ام از من حمایت می کند.
My family is right behind me.

53- او خواهر دوقلوی توست؟
Is she your twin sister?

54- برادرم گاو پیشانی سفید خانواده است.
My brother is the black sheep of the family.

55- او باعث ننگ و آبروریزی خانواده ما بوده است.
He has brought shame and disgrace to our family.

56- او باعث شرمندگی خانواده اش است.
He’s an embarrassment to his family.

57- شرافت خانوادگی در خطر است.
He’s family honor is at stake.

58- می خواهم شجره نامه خانوادگی ام را بهت نشان بدم. دوست داری ببینی؟
I want to show you my family tree now. Are you interested to see it?
لغات بیشتر
نفقه: alimony
ساقدوش مرد: best man
عروس: bride
حجله: bride chamber
داماد: bridegroom
ساقدوش(زن): bridesmaid
برادر شوهر/برادر زن:brother- in- law
عروس: daughter-in-law
جهیزیه:dowry
پدر شوهر/ پدر زن:father-in-law
نامزد مرد:fiancé
فرزند خوانده:foster child
خواهر/ برادر ناتنی:half-sister/half-brother
ازدواج مصلحتی:marriage of convenience
مادر شوهر/ مادر زن:mother –in-law
پسر برادر یا خواهر:nephew
دختر برادر یا خواهر:niece
چند همسری: polygamy
چهار قلو:quads
داماد:son-in-law
سه قلو:triples
سالگرد ازدواج:wedding anniversary
بیوه زن:widow
بیوه مرد:widower
خواهر شوهر/ خواهر زن/ زن برادر: sister-in-law
خواهر ناتنی/ برادر ناتنی:stepsister/stepbrother

منبع : irlanguage.com