جملات رایج زبان انگلیسی در مورد ازداواج و خانواده | Marriage and Family
-
- مدیر سایت
- پست: 1289
- تاریخ عضویت: جمعه 28 تیر 1387, 12:00 am
- محل اقامت: يك جاي همين دور و ور
- تماس:
جملات رایج زبان انگلیسی در مورد ازداواج و خانواده | Marriage and Family
جملات رایج زبان انگلیسی، در ازدواج و تشکیل خانواده
ازدواج
1- شنبه عروسی دعوتم.
I have been invited to a wedding on Saturday.
2- چه زوج خوشگلی!
What a beautiful couple!
3- چه لباس عروس قشنگی !
What a beautiful wedding dress!
4- جشن عروسی در هتل برگزار خواهد شد.
The wedding reception is to be held in a hotel.
5- ما می خواهیم عروسی مان در کلیسا برگزار بشود.
We want to have a church wedding.
6- عروس و داماد رفتند دفتر ثبت.
The bride and the groom went to the registry office.
7- فقط اقوام درجه یک در عروسی شرکت داشتند.
The wedding was attended by close family only.
8- مراسم عروسی خوب پیش رفت.
The marriage ceremony went on well.
9- کاش کیک سه طبقه شون را دیده بودی!
I wish you would have seen their three-tiered wedding cake.
10- من برای حفظ ظاهر در عروسی شرکت کردم، ولی برای پذیرایی و شام نماندم.
I put in an appearance at the wedding, but didn’t stay for the reception.
11- او حلقه را دست عروس کرد.
He put the wedding ring on the bride’s finger.
12- انشاء الله سالم و خوشبخت باشند!
May they find health and happiness!
13- ماه عسل تصمیم دارید کجا بروید؟
Where are you going to go for your honey moon?
14- الان ماه عسل هستیم.
We are on honey moon now.
15- همسرت کجاست؟
Where is your spouse?
16- خواهرت ازدواج کرده؟
Is your sister married?
17- آره، زن یک معلم شده است.
Yeah, she is married to a teacher.
18- آنها مشکلات زناشویی دارند.
They are having marital problems.
19- من با روابط پیش از ازدواج مخالفم.
I do not approve of pre-marital relations.
20- با قوم و خویش های شوهرش نمی سازد.
She doesn’t get on very well with her in-laws.
21- بارها به آنها گفته که در زندگی خصوصی او دخالت نکنند.
She has told them many times to stay out of her personal life.
22- به او پیشنهاد ازدواج دادم و او هم پذیرفت.
I proposed to her and she accepted.
23- مریم و رضا دارند نامزد می شوند.
Maryam and Reza are getting engaged.
24- آنها با هم خوشبخت نیستند، بنابراین تصمیم گرفته اند از هم جدا بشوند.
They aren’t happy together, so they have decided to separate.
25- او به خاطر یک مرد دیگر شوهرش را ترک کرد.
She left her husband for another man.
26- او هیچ وقت به من خیانت نکرده است.
She has never been unfaithful to me.
27- من طلاق می خواهم.
I want a divorce.
28- دیشب همسر سابقم را در مهمانی دیدم.
I saw my ex-wife at the party last night.
خانواده
29- چند تا خواهر و برادر داری؟
How many brothers and sisters do you have?
30- خواهر و برادر بزرگتر از خودت هم داری؟
Do you have any elder brother and sister?
31- نه، تک فرزندم.
No, I am an only child.
32- در ناز و نعمت بزرگ شدم.
I was brought up in the lap of luxury.
33- من از یک خانواده اصیل هستم.
I am connected with a noble family.
34- او با تو نسبتی دارد؟
Is he related to you?
35- بله، او از اقوام درو من است؟
Yes, she is a distant relative of mine.
36- او دوست خانوادگی ماست.
He’s a friend of the family.
37- خانواده ام هر کدام یک جایی هستند.
My family is scattered across the country.
38- آیا خانواده ات پر جمعیت/ کم جمعیت است؟
Do you have a large/small family?
39- یک نفر دیگر به زودی به جمع خانواده مان اضافه می شود.
We are going to have an addition to the family soon.
40- پدر بزرگم زنده است، اما مادر بزرگم فوت کرده است.
My grandpa is alive, but my grandma is dead.
41- این عکس برادر بزرگم است.
This is the picture of my eldest brother.
42- اقوام ما آخر هفته می آیند.
We have got the relations coming over the weekend.
43- خانواده همسرم آخر همین هفته سرمان خراب می شوند.
My wife’s family is descending on us this weekend.
44- در خانواده اش همه مردها کچل هستند. فکر می کنم ارثی باشد.
All the man in his family are bald; I suppose it’s hereditary.
45- همه بچه هایش اهل هنر هستند. انگار هنر تو خون آنهاست.
All her children are very artistic; it must run in the family.
46- بچه هایت را خوب بار آورده ای.
You have given your children a good upbringing.
47- بچه بزرگ کردن کار ساده ای نیست.
Bringing up children is never easy.
48- نان آور خانه شما کیست؟
Who is the breadwinner in your family?
49- پدرم دنبال یک کار می گرده که خانواده را تامین کند.
My father is looking for a job to support his family?
50- او به سختی خرج خورد و خوراک و پوشاک خانواده اش را در می آورد.
He can barely feed and clothe his family.
51- او باید یک خانواده بزرگ را نان بدهد.
She has a large family to food.
52- خانواده ام از من حمایت می کند.
My family is right behind me.
53- او خواهر دوقلوی توست؟
Is she your twin sister?
54- برادرم گاو پیشانی سفید خانواده است.
My brother is the black sheep of the family.
55- او باعث ننگ و آبروریزی خانواده ما بوده است.
He has brought shame and disgrace to our family.
56- او باعث شرمندگی خانواده اش است.
He’s an embarrassment to his family.
57- شرافت خانوادگی در خطر است.
He’s family honor is at stake.
58- می خواهم شجره نامه خانوادگی ام را بهت نشان بدم. دوست داری ببینی؟
I want to show you my family tree now. Are you interested to see it?
لغات بیشتر
نفقه: alimony
ساقدوش مرد: best man
عروس: bride
حجله: bride chamber
داماد: bridegroom
ساقدوش(زن): bridesmaid
برادر شوهر/برادر زن:brother- in- law
عروس: daughter-in-law
جهیزیه:dowry
پدر شوهر/ پدر زن:father-in-law
نامزد مرد:fiancé
فرزند خوانده:foster child
خواهر/ برادر ناتنی:half-sister/half-brother
ازدواج مصلحتی:marriage of convenience
مادر شوهر/ مادر زن:mother –in-law
پسر برادر یا خواهر:nephew
دختر برادر یا خواهر:niece
چند همسری: polygamy
چهار قلو:quads
داماد:son-in-law
سه قلو:triples
سالگرد ازدواج:wedding anniversary
بیوه زن:widow
بیوه مرد:widower
خواهر شوهر/ خواهر زن/ زن برادر: sister-in-law
خواهر ناتنی/ برادر ناتنی:stepsister/stepbrother
منبع : irlanguage.com
تنها فرق بين موفقيت و شکست، نوع نگاه است