خانه های قدیمی را دوست دارم
مدیر انجمن: mbs
-
- مدیر سایت
- پست: 1289
- تاریخ عضویت: جمعه 28 تیر 1387, 12:00 am
- محل اقامت: يك جاي همين دور و ور
- تماس:
خانه های قدیمی را دوست دارم
خانه های قدیمی را که می بینم این نکته را درک نمی کنم که آن زمان که امکانات در حد بسیار پایین تری از حالا بوده و قدرت و توان اقتصادی مردم نیز با امروز قابل مقایسه نبوده چگونه پدران ما اینقدر برای زیبایی و آراستگی محل زندگیشان تلاش و هزینه می کردند. آنها به تک تک عناصر یک خانه به شکلیهوشمندانه شخصیت می دادند و به همه ابعاد فرهنگی و کارکرد یک منزل مسکونی به طرزی دقیق همت می گماردند و به خانه تنها به عنوان محل خواب و استراحت نگاه نمی کردند.
عناصر زیباشناختی به طرزی هنرمندانه آرامشی را به روح ساکنان این منازل تزریق می کردند که هم اکنون نیز این آرامش را با اندکی درنگ در این خانه ها عمیقا احساس می کنیم.
اما اکنون خانه های ما تنها زندان هایی هستند فاقد هیچ روح و معنایی. آپارتمان های قفس مانندی که تنها کارآیی شان دادن مجالی است برای خوابیدن و خستگی در کردن که آن هم با دغدغه ها و استرس های روزمره مان به سادگی قابل حصول نیست. اگر قرار باشد ساعاتی مداوم در یک آپارتمان بمانیم دلمان میگیرد و هر لحظه قصد فرار می کنیم. خانه های قدیم اما محل زندگی بودند. روزها هم که در آن سپری می کردی خسته و آزرده نمی شدی.
حوض و باغچه، اندرونی و بیرونی، زمستانی و تابستانی، مطبخ و مصلی، پذیرایی و هشتی و... همه را داشت اما جایی به نام اتاق خواب نداشت. هر جایی که هوس می کردی می خوابیدی و رختخوابی پهن می کردی و دلت را صفا می دادی. گاهی در حیات و روی تخت روی حوض، گاهی ایوان و گاهی پشت بام اتاق خوابت می شد. با اینکه فضای زیادی در خانه ها وجود داشت جایی را اختصاص به خواب نمی دادند. چون خوابیدن اصالت نداشت. اصل بر زندگی و جلای روح در فضای گرم منزل بود. اما آپارتمان های امروزی ما حتی اگر 40- 50 متر هم زیربنا داشته باشد اتاق خواب دارد. اتاقی برای خوابیدن که تختخوابی بزرگ و بی تناسب دائما در آن ما را به خوابیدن فرامی خواند. تنها کار مفیدی که می شود در آپارتمان کرد.
مبل ها و تخت خواب و وسایل و تلویزیون هر کدام جایگاه مشخصی دارند در زندگی آپارتمانی. برای همه اینها جایگاهی باید درنظر گرفت اما جای خودمان معلوم نیست. جای تنفس روحمان تعیین نشده. قبله آپارتمان های ما هم تلویزیون است. همه وسایل خانه با تناسب با محل تلویزیون چیده می شوند و مهمانی های ما جای تلویزیون دیدن است و در پایان فیلم و سریال همگی از هم خداحافظی می کنیم و به قفس خودمان می رویم. زن و شوهرها با تلویزیون، کامپیوتر، تبلت و موبایلشان بیش از همسرشان تعامل و مصاحبت دارند. هیچ حرفی برای گفتن برای یک زوج وجود ندارد و هر کدام سر در تنهایی خویش، سر در لاک تکنولوژیک خود منتظر فرارسیدن ساعت خوابشان هستند.
دیگر خبری از گفتگو های صمیمانه نیست. خبری از شعرخوانی و ضرب المثل نیست. بازی های بچه گانه هم دیگر جای خود را به کامپیوتر و پلی استیشن داده اند و خانه ها مجموعه جزایری هستند که هر کسی در جزیره تنهایی خویش آرام گرفته و به دیگری کاری ندارد.
دلم می گیرد وقتی می بینم که چقدر در این آپارتمان های قفس مانند بی روح چیزهای ارزشمندی را از دست داده ایم. چقدر تنها شده ایم و چقدر زندگی هایمان بی کیفیت شده. این آپارتمان ها که خانه نیستند. خانه هم خانه های قدیم!
خانه های قدیمی را دوست دارم
تاریخ در آنها به زیبایی در حرکت است
همه چیز عمر دارد
حرف دارد
برکت دارد
تکنولوژی آن ها را له نکرده
یاغی گری ها ی مدرن تغییرشان نداده
هنوز حیاط هست
حوض است
کوزه هست
قناری می خواند
ماهی شنا می کند
دیوارهای اتاق های کوچک
مهمان جمعیتی زیاد است
سفره ها گسترده اند
نه دو نفره
نه چهار نفره
صدای پیرها شنیده می شود
حضورشان برکت خانه است
کوزه ها مملو از ترشی
دیگ کوچک مفهومی ندارد
نذری پزان به راه
همسایه حق به گردن دارد
دست ها صدا دارد
درختان نفس می کشند
باغچه هنوز آرزو نشده
زیرزمین انباری نیست
حیاط را بالکن نمی خوانند
پنجره فقط در نقاشی ها نیست
باران در خانه می بارد
ایوان زیر حصیر
چایی همیشه دم است
روی سماور
توی قوری
در خانه همیشه باز است
مهمانی ها دلیل و برهان نمی خواهد
غذاها ساده و خانگی است
بویش نیازی به هود ندارد
عطرش تا هفت خانه می رود
کسی نان خشکه ندارد
نان برکت سفره است
مهمان ناخوانده آب خورشت را زیاد می کند
دلخوری ها مشاوره نمی خواهد
دوستی ها حساب و کتاب ندارد
سلام ها اینقدر معنا ندارد
سلام گرگی وجود ندارد
افسردگی بیماری نایابی است
گلدان ها در خانه اسیر نیستند
درخت یاس هنوز هست
بوی یاس از شیشه های عطر نمی آید
دست پدر همیشه پر است
خانه همیشه شسته
خاک اینجا نمی ماند
همه چیز زنده است
حتی اگر آن خانه
سال های سال متروکه مانده باشد.
پینوشت - ام بی اس : تکنولوژی به نظر بنده هم می تواند در زندگی ما تاثیر خوب گذاشته و هم بد این ما هستیم که تعیین می کنیم که زندگیمان را نابود کند و یا به زندگی ما معنای تازه ای ببخشد .
منبع: پارسینه
گردآوری : گروه روزنه
تنها فرق بين موفقيت و شکست، نوع نگاه است